... حال و هوای روزهای اخر سال 1392
سال داره روزهای اخر عمرش رو میگذرونه ... چند روز ديگه بهار مياد و همهچيز رو تازه ميكنه، سال رو، ماه رو، روزها رو، هوا رو، طبيعت رو، ولي فقط يك چيز كهنه ميشه كه به همه اون تازگي ميارزه، «دوستيمون»! و ((عشقمون )) ... این روزها همش تو فکرم ، تو فکر اینکه چه زود گذشت ... انگار همین دیروز بود که داشتم وسایل سفره هفت سین رو میخریدم و حالا یه هفت سین دیگه ... و احتمالا بازم چند روز فقط چند روز میگذره که یه هفت سین جدید میچینیم ... چقدر خوب وبدیم ؟ چقدر دل شکوندیم و دل بدست اوردیم ؟ خیلی چیزها رو فقط خودمون میدونیم ... کاش همیشه خودمون ، خودمون رو قضاوت میکردیم و دلمون هر شب صاف میشد... ر...
نویسنده :
غزل , باباییش
11:58